کسبوکارها با توجه به صنعت و اندازه خود، اهداف متنوعی را دنبال میکنند که میتواند شامل افزایش درآمد، بهبود خدمات به مشتریان و پرورش مهارتهای کارکنان باشد. فارغ از نوع و خصوصیات کسبوکار، مهم است که به صورت هدفمند برای رسیدن به این اهداف تلاش شود. پیادهسازی استراتژیهای موثر که محوریت آنها بر سه بخش اساسی فروش (Sales)، عملیات (Operations) و بازاریابی (Marketing) قرار دارد، از اهمیت بالایی برخوردار است.
در صورتی که شرایط برای آغاز به کار یک کسبوکار مساعد است، تعیین دقیق اهداف تجاری برای آیندهنگری و رشد پایدار حیاتی است. در ادامه این مقاله، به بررسی عمیقتر اهداف کلیدی که هر استارتاپی باید در نظر داشته باشد، خواهیم پرداخت. برای کسب اطلاعات بیشتر در این زمینه، همراه ما باشید.
اهداف تجاری استارتاپ چیست؟
اهداف تجاری کسبوکار بهعنوان گامهای مشخص و مدون تعریف میشوند که برای هدایت رشد شرکت در چارچوبهای قابل سنجش طراحی شدهاند. یک هدف تجاری مؤثر، مجموعهای از معیارهای واضح، عملیاتی و دقیق است که امکان ردیابی پیشرفت و ارزیابی موفقیتها را فراهم میکند. به زبان سادهتر، اهداف، نقاطی هستند که شما امیدوارید در آینده به آنها دست یابید، نه فقط فعالیتهایی که در حال حاضر در تجارت خود انجام میدهید.
رسیدن به اهداف تجاری کسبوکار نیازمند درک دقیقی از موارد زیر است:
- تعیین دقیق آنچه شرکت باید به آن دست یابد
- مشخص کردن روشهایی برای اندازهگیری موفقیت
- تعریف نقشهای کلیدی هر یک از اعضای تیم در دستیابی به موفقیت
- تهیه یک جدول زمانی معقول برای برنامهریزی، شروع و اجرای مراحل
- بهبود مدیریت و پشتیبانی فرایندها، پرسنل، لجستیک و مدیریت عمومی
- اطمینان از ادغام هماهنگ تلاشها در صورت موفقیت
این عناصر کلیدی، در کنار یکدیگر، زمینهساز استراتژی موفق برای دستیابی به اهداف بلندمدت کسبوکار خواهند بود.
اهمیت تعیین اهداف تجاری استارتاپ چیست؟
تعیین دقیق اهداف و برنامهریزی استراتژیک میتواند به کسبوکارها کمک کند تا مسیری مطمئن برای رشد و پیشرفت داشته باشند. بدون استراتژی روشن و تعیین نشدن چشمانداز شرکت برای ۵، ۱۰ یا ۲۰ سال آینده، احتمالاً کسبوکار با محدودیتهای جدی برای بقا و توسعه روبهرو خواهد شد.
برای استارتاپها و کسبوکارهای نوپا، تعیین اهداف تجاری ضروری است و مزایای بارزی هم دارد؛ این رویکرد بنیانگذاران را تشویق میکند تا با تمرکز بر مهمترین وظایف و استفاده بهینه از منابع محدود، شانس موفقیت کسبوکار را افزایش دهند. در مراحل ابتدایی، جایی که منابع محدود هستند و هزینههای فرصت انتخابهای نادرست میتواند بسیار سنگین باشد، تعیین اهداف دقیق میتواند بهعنوان نقشه راه، از اتلاف منابع جلوگیری کند.
مزایای تعیین اهداف تجاری
تعیین اهداف تجاری کسبوکارها را با نظم و سازماندهی تقویت میکند و فواید چشمگیری را در بر دارد، از جمله:
- ارتقاء همکاری و بهبود کار تیمی در میان اعضای گروه
- ترسیم نقشه راه شفاف و مشخص برای دستیابی به رشد
- امکان دسترسی رهبران به منابع ضروری جهت پیشبرد اهداف
- بازتاب فرهنگ استارتاپ، برای هدایت بهتر و هماهنگی بیشتر تیم
- کمک به جذب استعدادهای برتر، یعنی افرادی با مهارتها و تجربیات خاص
- امکان اندازهگیری پیشرفتها و شناسایی نقاط ضعف با تعریف واضح اهداف
نحوه تعیین اهداف تجاری
تعیین اهداف تجاری برای کسبوکار، نیازمند رویکردی متفکرانه و همهجانبه است، که از بالا به پایین اجرا میشود. این روش به ویژه در هر مرحله از بلوغ سازمانی، پیشرفتهای قابلتوجهی را به دنبال دارد. مراحل تعیین اهداف عبارتند از:
- تعیین اهداف واضح و دقیق
- تعیین معیارهای بنیادی
- مشارکت دادن عوامل مختلف
- تعریف نتایج قابل اندازهگیری
- ترسیم نقشه راه
- یکپارچهسازی تغییرات موفق
قدم اول: اهداف واضحی را تعیین کنید
تعیین اهداف صریح و دقیق به فاندرها امکان میدهد تا با اطمینان بیشتری به سمت رشد پیش بروند. استفاده از تاکتیکهای تحلیلی نظیر تجزی٬وتحلیل SWOT و یا استراتژیهای تعیین هدف مانند چارچوب SMART، میتواند در تعیین اهداف شفاف بسیار مفید باشد. در اینجا چند مثال از اهداف مشخص شده آورده شده است:
- افزایش ۲۵ درصدی کل درآمد در طی دو سال آینده
- کاهش ۱۰ درصدی هزینهها تا پایان سال جاری
- ارائه بیمه درمانی برای کلیه کارکنان تا پایان سال مالی آینده
- دستیابی به ۱۰۰ فالوور جدید در شبکههای اجتماعی نظیر اینستاگرام تا قبل از لانچ محصول
دستیابی به این اهداف، زمینهساز تعیین اهداف فردی و هدایت کسبوکار به سوی موفقیت هستند.
قدم دوم: خط مبدا حرکت را مشخص کنید
برای دستیابی به اهداف تعریف شده و ارزیابی پیشرفت، ضروری است که نقطه شروع مشخصی داشته باشید. تجزیه و تحلیل این نقطه پایه به شما کمک میکند تا در صورت نیاز اهداف خود را تنظیم مجدد نمایید. بهعنوان مثال، شاید تصمیم گرفتهاید که نرخ تبدیلتان را طی شش ماه آینده دوبرابر کنید، اما آیا این هدف واقعبینانه است؟ در چنین شرایطی، همواره فرصتی برای بازنگری و احتمالاً تعیین مجدد جدول زمانی اهداف وجود دارد.
قدم سوم: بازیکنان کلیدی را مشارکت دهید
در فرایند تعیین اهداف کسبوکار، ضروری است که نظرات مهمترین افراد درگیر در کسبوکار در نظر گرفته شود. هرچه سطوح نظارت و پیچیدگی بیشتر باشد، استماع دیدگاهها و پیشنهادات افراد تأثیرگذار اهمیت بیشتری مییابد. تجربیات و اطلاعات این افراد میتواند به اتخاذ تصمیمات کاربردی و مؤثر منجر شود.
مثالی واقعی از مشارکت افراد کلیدی در کسبوکار:
فرض کنید قصد دارید هزینههای تولید لباس ورزشی را طی ۲ سال آینده، به میزان ۵ درصد کاهش دهید. ممکن است پیشنهاد کند که با استفاده از مواد اولیه ارزانتر میتوانند به این هدف دست یابید. با این حال، عضوی از تیم فروش ممکن است نگرانیهایی در مورد تأثیر این تصمیم بر کیفیت و اعتبار برند مطرح کند. در همین جلسه، فرد دیگری پیشنهاد میدهد که با جایگزینی ماشینآلات قدیمی با خطوط تولید جدیدتر، هزینههای تعمیر و نگهداری کاهش یابد. این راهکار منطقی به نظر میرسد، اما حدوداً به چهار سال زمان نیاز دارد. در نهایت، تیم تصمیم میگیرد با تعدیل جدول زمانی، این هدف را دنبال کند.
قدم چهارم: نتایج قابل اندازهگیری را تعریف کنید
اهداف تعیینشده باید قابل اندازهگیری باشد؛ استفاده از شاخص کلیدی عملکرد (KPI) به کسبوکارها امکان میدهد تا پیشرفت و موفقیت خود را بر اساس دادههای ملموس و عینی اندازهگیری کنند.
چگونه میتوانید بفهمید که اهداف مشخص شده منجر به افزایش ترافیک وبسایت شدهاند یا این تغییرات به صورت طبیعی رخ دادهاند؟ پاسخ در تعیین شاخصهای KPI صحیح و اصولی است. برخی از نمونههای نتایج قابل اندازهگیری عبارتند از:
- درصد تغییر: مثلاً ۱۵ درصد افزایش کلی درآمد
- شماره هدف: به دست آوردن ۱۰ هزار مشترک جدید
- محدوه موفقیت: جذب ۵ تا ۱۰ هزار مشتری جدید
- پاکسازی تغییرات: معرفی نام تجاری جدید
- اقدام اجرایی: راهاندازی خبرنامه هفتگی
تعیین اهداف باید به نتایج مشخص و قابل اندازهگیری منجر شود؛ صرفاً داشتن محصول بهتر یا افزایش آگاهی از برند کافی نیست؛ هدف باید بر اساس دادهها قابل اثبات باشد.
قدم پنجم: نقشه راه را تدوین کنید
پس از مشخص کردن اهداف سازمانی، خطوط پایه، و شاخصهای کلیدی عملکرد (KPI)، نوبت به تدوین نقشه راه میرسد تا مسیر دستیابی به موفقیت مشخص شود. این نقشه باید تمامی اعضای تیم و بخشهای مرتبط را در بر گیرد و همچنین یک جدول زمانی دقیق برای رسیدن به نقاط عطف تعیین شده داشته باشد. همچنین، ضروری است که ضربالاجلهایی تنظیم شود تا تیم در مسیر موفقیت باقی بماند.
قدم ششم: تغییرات موفق را یکپارچهسازی کنید
تا این مرحله شاید به برخی از اهداف خود دست یافتهاید، اما روند هنوز به پایان نرسیده است! برای اطمینان از دوام موفقیتهای کسبوکار، مهم است که اجازه ندهید این موفقیتها موقتی باشند. هر عنصر کارآمدی که شناسایی میشود باید در فرایندهای کسبوکار ادغام شود تا بهبود مستمر و پایداری ایجاد کند. این امر زمینهساز تعیین اهداف جدید و ادامه چرخه پیشرفت و توسعه خواهد بود.
اهداف تجاری استارتاپ خود را همین امروز، تعیین کنید
تعیین اهداف دقیق و قابل سنجش برای استارتاپها شانس موفقیت آنها را به شکل قابلتوجهی افزایش میدهد. این اهداف باید واقعی و ملموس باشند تا به موفقیتهای عینی منجر شوند.
نگارش بیزینس پلن دقیق از همان ابتدای راهاندازی کسبوکار، امکان تعیین اهداف کوتاهمدت و بلندمدت را فراهم میآورد. اهداف کوتاهمدت، که معمولاً برای سال اول تعیین میشوند، باید به صورت واقعبینانه و متمرکز طراحی شوند تا با منابع و شرایط کسبوکار همخوانی داشته باشند. دستیابی به جریان مستمری از مشتریان وفادار و افزایش درآمد ماهانه کمک شایانی به پوشش هزینههای ثابت میکند و به کسبوکار امکان میدهد به نقطه سربهسر برسد. در مقابل، عدم تعیین اهداف مشخص میتواند به تخصیص ناکارآمد منابع و افزایش احتمال شکست منجر شود.