چالش های ارزش گذاری کسب و کار

بررسی ۹ چالش ارزش گذاری کسب و کارها

ارزش‌ گذاری، فرآیندی حیاتی است که به‌مظور تعیین ارزش منصفانه کسب‌وکارها انجام می‌شود و پر از چالش‌های پیچیده و ظریف است. این چالش‌ها از مرحله رشد و بلوغ کسب‌وکارها گرفته تا شرایط بازار و دقت داده‌های مالی ناشی می‌شوند. همچنین، عوامل خاص هر صنعت، دارایی‌های نامشهود، انتظارات سرمایه‌گذاران و کیفیت تیم و مدیریت نیز نقش حیاتی در ارزش‌گذاری دارند. در ادامه به بررسی مهم‌ترین چالش‌ها در مسیر ارزش گذاری کسب‌وکارها می‌پردازیم تا درک بهتری از تأثیر هر یک از این عوامل درفرآیند ارزش‌گذاری، به‌دست آید.
ارزش‌گذاری منصفانه و دقیق کسب‌وکار، کلید موفقیت در بازار رقابتی امروز است. گروه تحلیلگران رتیبا با تخصص و تجربه‌ بالا آماده هستند تا کسب‌وکار شما را بدون هیچ چالشی ارزش‌گذاری کنند. همین امروز درخواست مشاوره دهید.

رتیبا: تخصص ما، ارزش شما

انواع چالش های ارزش گذاری

ارزش گذاری منصفانه کسب‌وکار شامل غلبه‌بر چالش‌های بی‌شماری است که هر کدام می‌توانند مشکلات منحصربه‌فردی را ایجاد کند و بر ارزیابی نهایی تأثیر بگذارند؛ برخی از این چالش‌ها عبارتند از:

  • بیش ارزش گذاری
  • کم ارزش گذاری
  • تاثیر دارایی های نامشهود
  • تاثیر انتظارات سرمایه‌ گذاران
  • عملکرد تیم موسس
  • در دسترس نبودن داده های مورد نیاز ارزش گذاری
  • عدم تناسب محصول با نیاز بازار
  • جایگاه کسب و کار در بازار رقابتی
  • اشتباه در ارزش گذاری کسب و کار

برای ارزش گذاری منصفانه کسب و کار خود کلیک کنید.

بیش ارزش گذاری چیست؟

بیش‌ ارزش‌ گذاری (Overvaluation) زمانی رخ می‌دهد که ارزش یک شرکت بالاتر از ارزش واقعی و منصفانه آن تعیین شود. این مشکل می‌تواند به دلایل مختلفی رخ دهد و پیامدهای جدی به همراه داشته باشد.

عوامل موثر بر بیش‌ ارزش‌ گذاری

  • تخمین نادرست اندازه بازار (TAM)
  • توجه به ترندهای بازار
  • پیش‌بینی‌های غیرواقعی از نرخ رشد

در بخش‌ بعدی، جزئیات بیشتری را در این زمینه بررسی می‌کنیم.

تخمین نادرست اندازه بازار (TAM)

اندازه بازار به اشتباه برآورد می‌شود. به‌عنوان‌مثال، یک استارتاپ ممکن است در یک حوزه تخصصی از یک صنعت فعالیت داشته باشد و در واقع تنها درصد کمی از این جمعیت به خدمات ارائه‌شده از سوی استارتاپ مورد نظر نیاز داشته باشند، در حالی‌که کل اندازه بازار آن صنعت را به‌عنوان مشتریان خود در نظر بگیرد. این برآورد اشتباه، می‌تواند ارزش استارتاپ را بیشتر از واقعیت نشان دهد.

توجه به ترندهای بازار

استارتاپ‌هایی که بر اساس ترندهای روز فعالیت می‌کنند، معمولاً با بیش‌ارزش‌گذاری مواجه می‌شوند. برای مثال در سطح جهانی، بسیاری از کسب‌وکارهای حوزه رسانه‌های اجتماعی، هوش مصنوعی یا بلاک‌چین، علیرغم نداشتن جریان‌های درآمدی قابل‌توجه یا مدل‌های تجاری اثبات‌شده، ارزش‌گذاری‌های نجومی را در سایر کشورها تجربه کرده‌اند. این کسب‌وکارها ممکن است به دلیل اقبال عمومی به‌صورت موقت رشد بالایی را تجربه کنند اما این رشد پایدار نیست و به واسطه ترند بازار بودن در مقطع کوتاهی حاصل شده است و نمی توان از این رشد حاصل شده به عنوان رشدی پایدار برای پیش بینی های جریان نقدی رو به آینده کسب و کار استفاده کرد.

پیش‌بینی‌های غیرواقعی از نرخ رشد

استارتاپ‌ها ممکن است نرخ رشد ثابتی را برای خود در نظر بگیرند که به‌طور غیرواقعی بالا باشد. برای مثال، اگر یک استارتاپ پیش‌بینی کند که نرخ رشد آن ۲ تا ۳ درصد در ماه باشد و این روند را برای ۵ سال آینده به طور ثابت، ادامه دهد، در نهایت ممکن است ارزش آن از اندازه کل بازار صنعت نیز بیشتر شود. این نوع پیش‌بینی‌های تهاجمی و غیرواقعی ممکن است در کوتاه‌مدت جذاب به نظر برسند، اما در واقعیت عملی نیستند و می‌توانند منجر به بیش‌ارزش‌گذاری شوند.

پیامدهای بیش‌ ارزش‌ گذاری کسب و کارها:

  • زیان مالی در اثر جذب سرمایه مجدد با اصلاح بازار
  • کاهش اعتماد سرمایه‌گذاران به واسطه انتظارات غیرواقعی از اعتبار و عملکرد شرکت
  • تخصیص نادرست منابع با فرض رشد مستمر کسب‌وکار

نمونه‌ای از پیامدهای بیش‌ ارزش‌ گذاری استارتاپ ها

تصور کنید استارتاپی در دور اولیه جذب سرمایه با ارزش‌گذاری ۱۰ میلیارد تومان تامین مالی می‌شود. اما در واقعیت و با توجه به شرایط بازار، این استارتاپ فقط ۵ میلیارد تومان ارزش دارد. در دور بعدی جذب سرمایه، این شرکت با ارزش کمتری ارزش‌گذاری می‌شود. سرمایه‌گذاران راند قبلی ممکن است اعتراض کنند و بگویند: «چطور بعد از دو سال ارزش شرکت کاهش یافته است؟ با توجه به گزارش اولیه، ارزش فعلی شرکت باید بیشتر از این باشد. ما با این وضعیت ضرر کردیم و اکنون سهام ما قرار است رقیق شود.» این وضعیت می‌تواند منجر به اختلافات و دعوا میان سرمایه‌گذاران و کارآفرینان شود. در همین راستا، سرمایه‌گذاران معمولاً بندهایی را به قراردادهای سرمایه‌گذاری اضافه می‌کنند تا از این وضعیت پیشگیری کنند اما، به‌طور کامل نمی‌توان از وقوع آن جلوگیری کرد.

کم ارزش گذاری چیست؟

کم‌ ارزش‌ گذاری (Undervaluation) زمانی رخ می‌دهد که ارزش کسب‌وکار کمتر از ارزش واقعی یا منصفانه آن برآورد شود. این مشکل می‌تواند به دلایل مختلفی رخ دهد و پیامدهای جدی برای کسب‌وکارها به همراه داشته باشد.

عوامل موثر بر کم‌ ارزش‌ گذاری

  • نادیده گرفتن دارایی‌های نامشهود مانند مالکیت معنوی یا ارزش برند
  • پیش‌بینی‌های محافظه‌کارانه از نرخ رشد
  • نادیده گرفتن عوامل تاثیرگذار بر رشد آینده
  • عدم شناخت پتانسیل‌های داخلی
  • عدم شناخت جایگاه در بازار
  • برآورد نادرست اندازه بازار

در ادامه، به بررسی دقیق‌تر هر مورد با ذکر مثال می‌پردازیم.

پیش‌بینی‌های محافظه‌کارانه از نرخ رشد

استارتاپ‌ها ممکن است نرخ رشد خود را به‌طور محافظه‌کارانه تخمین بزنند. به‌عنوان‌مثال، یک استارتاپ اگر نرخ رشد خود را کمتر از میزان تورم در نظر گرفته باشد، ارزش‌ گذاری آن می‌تواند کمتر از ارزش واقعی کسب و کار باشد.

نادیده گرفتن عوامل تاثیرگذار بر رشد آینده

یک استارتاپ ممکن است مدل درآمدی خود را بر اساس قراردادهای جاری تنظیم کند و به عوامل دیگری مانند جذب مشتریان جدید توجه نکند. اگر دیدگاه استارتاپ به جای نگاه به آینده، تنها به گذشته یا حال محدود باشد، این باعث می‌شود که رشد نمایی پیش‌بینی‌شده را نبیند و ارزش‌گذاری آن کمتر از واقعیت باشد.

عدم شناخت پتانسیل‌های داخلی

برخی استارتاپ‌ها ممکن است به پتانسیل‌های خود کاملا آگاه نباشند. مثلاً ممکن است تیم‌های قوی و متنوعی داشته باشند، اما نتوانند از این پتانسیل‌ها بهره‌برداری کنند و در نتیجه ارزش‌ گذاری آن‌ها کمتر از واقعیت باشد.

عدم شناخت جایگاه در بازار

برخی استارتاپ‌ها ممکن است جایگاه خود را در بازار به درستی نشناسند. به‌عنوان‌مثال، استارتاپی که چندین سال سابقه موفق دارد، ممکن است نتواند تشخیص دهد که برند معتبری دارد و در نتیجه ارزش واقعی خود را به درستی برآورد نکند.

برآورد نادرست اندازه بازار

استارتاپ‌ها ممکن است اندازه بازار خود را کمتر از واقعیت برآورد کنند. به‌عنوان‌مثال، اگر پس از بررسی‌های لازم مشخص شود که استارتاپ فعلی در صورت تغییر مسیر (پیوت) می‌تواند تعداد کاربران خود را به میزان زیادی افزایش دهد، ارزش‌گذاری اولیه آن کمتر از واقعیت خواهد بود.

پیامدهای کم‌ ارزش‌ گذاری کسب و کارها:

  • چالش در جذب سرمایه به دلیل تمایل کمتر سرمایه‌گذاران
  • انتشار بیشتر سهام یک شرکت برای تامین مالی و قیق شدن سهام مالکان اولیه
  • اختلال در رشد و عملکرد مطلوب شرکت به واسطه کمبود منابع مالی

نمونه‌ای از پیامدهای کم‌ ارزش‌ گذاری استارتاپ

تصور کنید کسب‌وکاری برای ادامه حیات به ۲ میلیارد تومان سرمایه نیاز دارد، اما ارزش منصفانه آن حدود ۱۰ میلیارد تومان است. در این حالت، اگر سرمایه‌گذار به جای گرفتن ۱۵ الی ۲۰ درصد سهام، ۵۰ درصد سهام شرکت را بخواهد، کم‌ ارزش‌ گذاری اتفاق می‌افتد. بنیان‌گذاران کسب‌وکار به دلیل وضعیت اضطراری مجبور به قبول این شرایط می‌شوند و سهام خود را با ارزش کمتری از واقعیت واگذار می‌کنند. در چنین شرایطی، هنگامی که کسب‌وکار به دنبال جذب سرمایه در دور بعدی باشد، رقیق شدن سهام کوفاندرها (مؤسسان) اتفاق می‌افتد و ممکن است سهام قابل‌توجهی برای اعضای تیم باقی نماند که انگیزه ادامه مسیر را داشته باشند. این وضعیت می‌تواند موجب کاهش انگیزه و عملکرد تیم شود و رشد کسب‌وکار را مختل کند.

تاثیر دارایی های نامشهود در ارزش گذاری

دارایی‌های نامشهود به دلیل ماهیت غیر فیزیکی‌شان، برخلاف دارایی‌های فیزیکی ملموس، برآورد ارزش منصفانه را با چالش‌های زیادی مواجه می‌کنند.

انواع دارایی های نامشهود در کسب و کارها:

  • مالکیت معنوی
  • ارزش برند
  • روابط با مشتریان
  • سرمایه انسانی

در ادامه، به توضیحات بیشتری در مورد انواع دارایی‌های مشهود می‌پردازیم.

مالکیت معنوی

شامل حقوق قانونی اعطا شده برای اختراعات، علائم تجاری و حق چاپ است. این دارایی‌ها می‌توانند مزیت رقابتی قابل‌توجهی برای شرکت ایجاد کنند، اما تعیین ارزش دقیق آن‌ها به دلیل عدم وجود بازار مشخص برای خرید و فروش این دارایی‌ها چالش‌برانگیز است.

ارزش برند

ارزش برند شامل شناخت برند، میزان وفاداری به آن و تاثیر آن بر اعتماد و وفاداری مشتریان است. یک برند قوی می‌تواند به جذب مشتریان جدید و حفظ مشتریان فعلی کمک کند، اما تعیین ارزش دقیق آن به دلیل وابستگی به عوامل ناملموسی مانند ادراک مشتری و وفاداری، دشوار است.

روابط با مشتریان

شامل توافق‌نامه‌های حقوقی با مشتریان و احتمال ادامه خرید آن‌ها به‌دلیل رضایت یا تجربه مثبت است. روابط قوی با مشتریان می‌تواند درآمد پایدار و بلندمدت را تضمین کند، اما ارزیابی ارزش این روابط به دلیل وابستگی به رفتار آینده مشتریان مشکل است.

سرمایه انسانی

شامل مهارت و دانش نیروی کار شرکت و اثربخشی و چشم‌انداز تیم رهبری است. تیم قوی و کارآمد می‌تواند به رشد و نوآوری شرکت کمک کند، اما ارزش‌گذاری این سرمایه به دلیل عدم قابلیت اندازه‌گیری دقیق مهارت‌ها و تجربیات کارکنان پیچیده است.

انتظارات سرمایه‌ گذاران چه تاثیری در ارزش گذاری دارد؟

انتظارات نادرست و غیرواقعی سرمایه‌گذاران می‌تواند به‌طور قابل‌توجهی بر ارزش‌گذاری کسب‌وکارها تاثیر بگذارد. سرمایه‌گذاران ممکن است بر اساس روند بازار، عملکرد تاریخی، پیش‌بینی‌های آتی و سایر عوامل، انتظارات مختلفی داشته باشند.

انتظارات سرمایه‌گذاران ممکن است شامل موارد زیر باشد:

  • نرخ رشد بالا و پایدار
  • سودآوری بالا و مدیریت کارآمد هزینه‌ها
  • افزایش مداوم سهم بازار
  • نوآوری و توسعه مستمر محصولات یا خدمات جدید
  • بازدهی قوی و قابل پیش‌بینی برای سرمایه‌گذاری

برای درک بهتر هر کدام از موارد فوق، به خواندن ادامه دهید.

نرخ رشد بالا و پایدار

سرمایه‌گذاران معمولاً انتظار دارند که استارتاپ‌ها، به‌ویژه در صنایع نوظهور، نرخ رشد بالایی داشته باشند و بتوانند این رشد را به صورت پایدار حفظ کنند. این انتظارات می‌تواند بر ارزش‌گذاری کسب‌وکار تاثیر زیادی داشته باشد.

سودآوری بالا و مدیریت کارآمد هزینه‌ها

سرمایه‌گذاران به دنبال سودآوری بالا هستند و انتظار دارند که کسب‌وکار بتواند هزینه‌های خود را به صورت کارآمد مدیریت کند. سودآوری بالا نشان‌دهنده سلامت مالی کسب‌وکار است و می‌تواند موجب افزایش ارزش آن شود.

افزایش مداوم سهم بازار

یکی دیگر از انتظارات سرمایه‌گذاران، افزایش مداوم سهم بازار است. آن‌ها می‌خواهند ببینند که کسب‌وکار توانایی جذب مشتریان جدید و حفظ مشتریان فعلی را دارد و می‌تواند سهم بازار خود را افزایش دهد.

نوآوری و توسعه مستمر محصولات یا خدمات جدید

سرمایه‌گذاران به دنبال کسب‌وکارهایی هستند که توانایی نوآوری و توسعه محصولات یا خدمات جدید را دارند. این امر نشان‌دهنده پویایی و توانایی رقابت در بازار است و می‌تواند به افزایش ارزش کسب‌وکار کمک کند.

بازدهی قوی و قابل پیش‌بینی برای سرمایه‌گذاری

سرمایه‌گذاران انتظار دارند که بازدهی قوی و قابل پیش‌بینی از سرمایه‌گذاری خود داشته باشند. این بازدهی می‌تواند به شکل سودهای دوره‌ای، افزایش قیمت سهام یا سایر منافع مالی باشد و نقش مهمی در تعیین ارزش کسب‌وکار ایفا می‌کند.

تاثیر عملکرد تیم موسس در ارزش گذاری

تجربه و مهارت تیم موسس تاثیر قابل‌توجهی بر پتانسیل موفقیت شرکت دارد و بنابراین، ارزش گذاران آن را یکی از عوامل اساسی در تعیین ارزش منصفانه شرکت می‌دانند. تیم موسس قوی و با تجربه می‌تواند سرمایه‌گذاران را مطمئن کند که شرکت توانایی عبور از چالش‌ها و دستیابی به اهدافش را دارد. برخی از تاثیرات عبارتند از:

  • تجربه گسترده و سابقه اثبات‌شده در صنعت مربوط
  • موفقیت‌های کارآفرینی قبلی
  • مهارت‌ها و شایستگی‌های فنی و دانش تخصصی
  • انسجام و پویایی تیم موسس در حل تعارض‌های موجود
  • چشم‌انداز روشن و قانع‌کننده تیم مدیریت برای آینده شرکت
  • دسترسی به شبکه روابط متشکل از منتورها و مشاوران

در ادامه، به بررسی دقیق‌تر هر مورد می‌پردازیم.

تجربه گسترده و سابقه اثبات‌شده در صنعت مربوط

تیم موسس باید دارای تجربه کاری گسترده و سابقه اثبات‌شده در صنعتی باشد که شرکت در آن فعالیت می‌کند. این تجربه نشان‌دهنده آشنایی تیم با بازار، رقبا و چالش‌های خاص صنعت است و می‌تواند اطمینان سرمایه‌گذاران را افزایش دهد.

موفقیت‌های کارآفرینی قبلی

اگر اعضای تیم موسس در گذشته کسب‌وکارهای موفقی را راه‌اندازی و مدیریت کرده باشند، این موفقیت‌ها می‌توانند اعتماد سرمایه‌گذاران را به توانایی تیم در هدایت شرکت جدید تقویت کنند. سوابق موفقیت‌آمیز نشان‌دهنده توانایی در ایجاد و رشد کسب‌وکار است.

مهارت‌ها و شایستگی‌های فنی و دانش تخصصی

تیم موسس باید دارای مهارت‌ها و شایستگی‌های فنی و دانش تخصصی لازم برای پیشبرد اهداف شرکت باشند. این مهارت‌ها می‌توانند شامل دانش فنی، مدیریت پروژه، بازاریابی و فروش باشد و نقش مهمی در عملکرد موفق شرکت ایفا کند.

انسجام و پویایی تیم موسس در حل تعارض‌های موجود

توانایی تیم موسس در همکاری و حل تعارض‌ها یکی از عوامل کلیدی در موفقیت شرکت است. انسجام تیمی و توانایی در مدیریت تعارض‌ها می‌تواند به افزایش کارایی و بهره‌وری شرکت کمک کند.

چشم‌انداز روشن و قانع‌کننده تیم مدیریت برای آینده شرکت

تیم موسس باید دارای یک چشم‌انداز روشن و قانع‌کننده برای آینده شرکت باشد. این چشم‌انداز باید بتواند سرمایه‌گذاران را متقاعد کند که شرکت دارای برنامه‌ریزی و استراتژی مناسبی برای رشد و توسعه است.

دسترسی به شبکه روابط متشکل از منتورها و مشاوران

دسترسی تیم موسس به شبکه‌ای از منتورها و مشاوران با تجربه می‌تواند ارزش شرکت را افزایش دهد. این روابط می‌توانند به عنوان منابع ارزشمندی برای مشاوره، راهنمایی و حتی ایجاد فرصت‌های جدید برای شرکت عمل کنند.

در دسترس نبودن داده های مورد نیاز ارزش گذاری

عدم دسترسی به داده‌های مورد نیاز برای ارزش‌گذاری دقیق، ارزش گذاری استارتاپ را با مشکل مواجه می‌کند. نبود این داده‌ها باعث می‌شود که کسب‌وکارها نتوانند به درستی از ارزش‌گذاری خود دفاع کنند و سرمایه‌گذاران نیز به دلیل عدم شفافیت و عدم اطمینان، پذیرای این گزارش‌ها نخواهند بود. این مسئله به دلایل مختلفی بروز می‌کند که در ادامه به بررسی آن‌ها می‌پردازیم:

  • عدم قطعیت
  • عدم دسترسی به داده‌های تاریخی
  • وضعیت درآمد و جریان نقدی
  • نبود مدل مالی استاندارد

در بخش بعدی، نکات بیشتری در این زمینه با شما به اشتراک می‌گذاریم.

عدم قطعیت

در بسیاری از موارد، کسب‌وکارها به دلیل نوپا بودن و نداشتن سابقه کافی، با عدم قطعیت زیادی در پیش‌بینی آینده خود مواجه هستند.
عدم دسترسی به داده‌های تاریخی

داده‌های تاریخی، شامل اطلاعات مربوط به تعداد کاربران، نرخ رشد آن‌ها، میزان درآمد و هزینه‌ها، برای ارزیابی عملکرد گذشته و پیش‌بینی آینده بسیار حیاتی هستند. در بسیاری از کسب‌وکارها، این داده‌ها به دلایل مختلف مانند عدم ثبت منظم یا ناکافی بودن سیستم‌های اطلاعاتی، موجود نیستند.

وضعیت درآمد و جریان نقدی

نبود جریان مثبت نقدینگی و عدم وجود اطلاعات شفاف در مورد درآمدها و هزینه‌ها، یکی دیگر از موانع اصلی در ارزش‌گذاری منصفانه کسب‌وکارها است. بدون داشتن اطلاعات کامل و قابل اعتماد در مورد جریان‌های نقدی، نمی‌توان به درستی وضعیت مالی و پتانسیل رشد کسب‌وکار را ارزیابی کرد.

نبود مدل مالی استاندارد

بسیاری از کسب‌وکارها از مدل‌های مالی استاندارد و قابل‌اعتماد برای ارزیابی عملکرد و پیش‌بینی آینده خود بهره‌مند نیستند. حتی در صورت وجود مدل‌های مالی، نبود داده‌های ثبت‌شده و معتبر برای تایید این مدل‌ها، امکان دفاع از گزارش ارزش‌گذاری را نزد سرمایه‌گذاران دشوار می‌کند.

تاثیر عدم تناسب محصول با نیاز بازار در ارزش گذاری

علاوه‌بر ارزش گذاری نادرست، عدم تناسب محصول با نیازهای بازار یا پروداکت مارکت فیت، یکی از اصلی‌ترین دلایل شکست کسب‌وکارها در ایران است. این مسئله زمانی رخ می‌دهد که صاحبان کسب‌وکارها نیازهای واقعی بازار را به درستی تشخیص نمی‌دهند و در نتیجه محصول یا خدمتی ارائه می‌دهند که با تقاضای موجود همخوانی ندارد. برخی از متداول‌ترین چالش‌ها در این زمینه عبارتند از:

  • وابستگی عاطفی به ایده‌ها
  • عدم شناسایی نیازهای واقعی
  • هدف‌گذاری اشتباه بازار
  • ارزیابی از سوی سرمایه‌گذاران

در ادامه مقاله، اطلاعات بیشتر در این زمینه با شما به اشتراک می‌گذاریم.

وابستگی عاطفی به ایده‌ها

کوفاندرها و تیم‌های اجرایی اغلب به شدت به ایده‌های خود باور دارند، که این تعصب می‌تواند مانع از ارزیابی دقیق نیازهای بازار شود.

عدم شناسایی نیازهای واقعی

بازار به دنبال راهکارهایی برای نیازهای ابتدایی‌تر و مشکلات روزمره‌تر است و محصول ارائه‌شده نمی‌تواند این نیازها را برطرف کند.

هدف‌گذاری اشتباه بازار

محصول ممکن است برای بازاری با اندازه بسیار محدود مناسب باشد، اما نتواند نیازهای یک بازار گسترده‌تر را پوشش دهد. این موضوع باعث می‌شود که بازار هدف به درستی شناسایی نشود و فروش محصول با مشکلات جدی مواجه شود.

ارزیابی از سوی سرمایه‌گذاران

سرمایه‌گذاران بررسی می‌کنند که آیا محصول با بازار تناسب دارد، آیا موفق به فروش شده است و آیا بازار به اندازه کافی بزرگ و پویا برای حمایت از رشد محصول است. چرا که بسیاری از محصولات و خدمات موجود، تنها به حل مسائل محدود و مشخصی در صنعتی خاص می‌پردازند.

جایگاه کسب و کار در بازار رقابتی چه تاثیری در ارزش گذاری دارد؟

وضعیت رقابت در بازار یکی از موانع متداول در مسیر ارزش گذاری و حتی رشد و توسعه استارتاپ‌ها است؛ به‌عنوان مثال نقش بازیگر اول و دوم بودن در یک بازار رقابتی می‌تواند تأثیر قابل‌توجهی در کاهش ریسک پیش‌بینی‌های مالی کسب‌وکار بگذارد و در نتیجه، بر ارزش‌ گذاری و حتی جذب سرمایه‌گذار نیز موثر باشد. این چالش‌ها به دلایل مختلفی بروز می‌کنند که در ادامه به بررسی آن‌ها می‌پردازیم:

  • بازدهی کم‌ریسک و رقابتی
  • کشش بازار
  • نیاز بازار

در بخش بعدی، توضیحات بیشتری در مورد هر چالش وجود دارد.

بازدهی کم‌ریسک و رقابتی

در بازار سرمایه ایران، فرصت‌های سرمایه‌گذاری کم‌ریسک‌تری مانند طلا، ملک و خودرو نیز وجود دارند که جذابیت بیشتری برای سرمایه‌گذاران دارند. و حتی شرکت‌های پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار، معمولاً با نسبت‌های مالی (نسبت ارزش به فروش (P/S) ارزش به سود (P/E)) پایین‌تر، معامله می‌شوند که نرخ بازگشت سرمایه کم‌ریسک‌تر و بازدهی جذاب‌تر دارند. اما، زمانی که استارتاپ‌ها با نسبت‌های مالی بالاتر ارزش گذاری می‌شوند، سرمایه‌گذاران به دلیل وجود عدم قطعیت‌های فراوان و ریسک‌های بالا، تمایل کمتری به سرمایه‌گذاری پیدا می‌کنند.

کشش بازار

بسیاری از خدمات و محصولات استارتاپ‌ها ممکن است در شرایط اقتصادی فعلی جزو نیازهای حیاتی مردم نباشند و به عنوان کالاها و خدمات لوکس تلقی شوند. در این صورت، تقاضا برای این محصولات کاهش می‌یابد و استارتاپ‌ها نمی‌توانند بازار کافی برای رشد و توسعه پیدا کنند.

نیاز بازار

استارتاپ‌ها باید به‌طور مداوم تحقیقات بازار انجام دهند و بازخوردهای مشتریان را دریافت و تحلیل کنند تا بتوانند محصولات و خدمات خود را به‌روز نگه دارند. زیرا محصولاتی که امروز مورد علاقه بازار هستند، ممکن است فردا از رونق بیفتند.

اشتباهات رایج در ارزش گذاری

استفاده از روش ارزش‌ گذاری نامناسب

هر کسب‌وکاری ویژگی‌های خاص خود را دارد و امکان استفاده از یک روش ثابت برای ارزش‌گذاری همه وجود ندارد.

استفاده همیشگی از سود حسابداری به جای جریان های نقدی کسب و کار

سود حسابداری و جریان نقدینگی هر کدام معیارهای متفاوتی برای ارزیابی کسب‌وکارها هستند؛ بهترین راه، استفاده ترکیبی از هر دو بر اساس نیاز کسب‌وکارها است.

حذف دارایی‌ها و بدهی‌های کسب‌وکار

هنگام ارزش گذاری فرض بر این است که در صورت شکست، دارایی‌ها می‌توانند بخشی از ضرر را جبران کنند. نادیده گرفتن دارایی‌ها و بدهی‌ها در فرآیند ارزش‌ گذاری کسب و کار اشتباه است و می‌تواند منجر به تفسیر نادرست شود.

حذف هزینه‌های کسب‌وکار

هزینه‌های راه‌اندازی و جاری بخش مهمی از ارزش گذاری کسب‌وکارها هستند. حذف هزینه‌های مثل حقوق و دستمزد، تجهیزات و اجاره در فرآیند ارزش‌گذاری اشتباه متداولی است که ممکن است توسط برخی از ارزش گذاران انجام شود.

در نظر نگرفتن ریسک‌های کسب‌وکار

ریسک‌های اختصاصی کسب‌وکارها، مانند نوسانات بازار یا تغییرات در قیمت مواد اولیه، می‌تواند منجر به ارزش گذاری نادرست شود.

فرض برابر بودن قیمت ساخت با قیمت خرید

قیمت ساخت یک پروژه معمولاً با قیمت خرید آن برابر نیست؛ ارزش یک کسب‌وکار می‌تواند خیلی بیشتر یا کمتر از هزینه ساخت آن باشد و این تفاوت باید در گزارش ارزش‌ گذاری لحاظ شود.

سودده فرض کردن تمام کسب‌وکارها

فرض سودده بودن تمام کسب‌وکارها اشتباه است زیرا، برخی از کسب‌وکارها ممکن است نتوانند جریان نقدینگی مداوم ایجاد کنند و این موضوع باید هنگام ارزش گذاری در نظر گرفته شود.

راهکارهایی برای اجتناب از اشتباهات رایج ارزش‌گذاری:

  • انتظارات واقعی داشته باشید: ارزش‌گذاری باید واقع‌بینانه و براساس داده‌های صحیح باشد.
  • انجام ارزش‌گذاری را به متخصصان معتبر برون‌سپاری کنید: کارشناسان با تجربه می‌توانند ارزش‌گذاری دقیق‌تری انجام دهند. (رزرو جلسه مشاوره رایگان با متخصصان رتیبا)
  • اطلاعات لازم را در اختیار ارزش‌گذاران قرار دهید: شفافیت در ارائه اطلاعات به ارزش‌گذاران ضروری است.

نتیجه گیری

برای غلبه بر چالش‌های ارزش گذاری، استارتاپ‌ها باید استراتژی‌های دقیق و هوشمندانه‌ای اتخاذ کنند. این شامل درک عمیق از نیازهای واقعی بازار، ارائه محصولات و خدمات مطابق با قدرت خرید مردم و ایجاد مزیت‌های رقابتی قوی است. تنها در این صورت است که می‌توانند نظر سرمایه‌گذاران را جلب کرده و در مسیر رشد و توسعه پایدار قرار گیرند.
کسب و کار شما ارزشمند است و ما در گروه تحلیلگران رتیبا معتقدیم که این ارزش باید منصفانه و بدون هیچ چالشی تعیین شود. با تیم حرفه‌ای ما، ارزش واقعی کسب و کارتان را بشناسید و یک قدم به موفقیت نزدیک‌تر شوید.

رتیبا: ارزش‌گذاری منصفانه، آینده‌ای روشن

سایر مقالات نویسنده

اهمیت تعیین اهداف کسب و کار ها
اغلب ما چه در زندگی شخصی و چه در محل کار، اهداف مختلفی داریم. به‌عنوان مثال، شما می‌توانید خانه‌ای بخرید، شرکت جدیدی راه‌اندازی کنید و یا یک تیم را مدیریت کنید؛ این لیست می‌تواند همین‌طور ادامه داشته باشد. اما آیا هر کدام از این اهداف، قابل اجرا بوده...
اهمیت تعیین اهداف کسب و کار چیست؟
تعیین اهداف کسب و کار (Business Goals)، روش تجاری رایجی است و علاوه‌بر انگیزه بخشیدن به اعضای تیم، عملکرد آن‌ها را نیز افزایش می‌دهد. در واقع، احتمال دستیابی به موفقیت در استارتاپ‌ها با هدف‌گذاری اصولی، بیشتر می‌شود. اغلب افراد هنگامی که مسیر و مقصد خاصی را در ذهن...
چند نمونه اهداف تجاری کسب و کار
داشتن اهداف تجاری در کنار تیم باانگیزه و شبکه مشتریان برای رشد کسب‌وکار ضروری است. با تعیین اهداف کسب‌وکار تعهد به توسعه یک شرکت به روش‌های خاص نشان داده می‌شود بنابراین، چه در کسب‌وکار کوچکی مشغول فعالیت هستید، چه در یک استارتاپ یا به‌عنوان رهبر شرکتی بزرگ‌تر فعالیت...
نحوه تعیین اهداف تجاری استارتاپ
کسب‌وکارها با توجه به صنعت و اندازه خود، اهداف متنوعی را دنبال می‌کنند که می‌تواند شامل افزایش درآمد، بهبود خدمات به مشتریان و پرورش مهارت‌های کارکنان باشد. فارغ از نوع و خصوصیات کسب‌وکار، مهم است که به صورت هدفمند برای رسیدن به این اهداف تلاش شود. پیاده‌سازی استراتژی‌های...

مقالات مشابه

ارزش گذاری برند یا Brand Value
باارزش‌ترین دارایی‌های شرکت، صرفاً محصولات و خدمات آن نیستند؛ امروزه، برند به‌عنوان یک دارایی مهم و ارزشمند شناخته می‌شود که موفقیت شرکت به آن بستگی دارد. با بهره‌گیری از دانش و تخصص در زمینه شناخت و بهینه‌سازی ارزش برند، می‌توان یک برنامه موثر برای بهره‌وری بلندمدت سرمایه‌گذاری ایجاد...
آشنایی با روش ارزش گذاری ارزش منصفانه بازار
یکی از روش‌های نسبی ارزش‌گذاری، روش ارزش گذاری ارزش منصفانه بازار است. ارزش منصفانه بازار Fair Market Value قیمتی است که یک محصول در بازار آزاد با آن به‌فروش می‌رسد و خریدار و فروشنده علاوه‌بر آگاهی نسبت به این دارایی به نفع خود عمل می‌کنند. تلاش روش ارزش...
روش های ارزش گذاری کسب و کارها
در این مقاله، برخی از متداول‌ترین روش‌های ارزش‌گذاری استارت‌آپ را بررسی کرده و مزایا و معایب هر کدام را مورد بحث قرار می‌دهیم. در ارزش‌گذاری کسب‌وکارها رویکردهای مختلفی را باید در نظر گرفت. این رویکردها در این مقاله معرفی شده و ۱۱ روش ارزش‌گذاری بر اساس آن‌ها دسته‌بندی...
راهنمای ارزش گذاری کسب و کار و استارتاپ ها
ارزش‌ گذاری فرآیند قیمت‌گذاری محصول یا خدمات و یکی از عناصر بنیادی در مسیر توسعه و پایداری کسب‌وکارها است. این فرآیند، ممکن است به دلایل متنوعی از قبیل جذب سرمایه، ادغام و تملیک، ارزیابی وضعیت شرکت، عرضه اولیه سهام یا خروج و تجزیه شرکت انجام شود. با وجود...

دیدگاه‌ها

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این فیلد را پر کنید
این فیلد را پر کنید
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.