اگر شرکتی به کارمندانش اجازه دهد هر هفته شش ساعت از اوقات کاری خود را به رویاپردازی و درگیر شدن با پروژههای شخصی اختصاص دهند، چه اتفاقی خواهد افتاد. پاسخ اولیه ذهن به احتمال زیاد چیزی شبیه متضرر شدن و هرز رفتن تمام سرمایههای شرکت است. هرچند بهنظر میرسد این دقیقا همان روشی است شرکتها بزرگ و موفق جهان بهکار گرفتهاند. قضیه از این قرار است که کارمندان برخی از شرکتها ۱۵ درصد از زمان کاری خود را صرف بررسی طرحها و پروژههایی میکنند که حتی ارتباطی هم با کار یا فعالیت اصلی آنها ندارند. این قانون نانوشته راه حل ۱۵ درصدی است که صرف رویاپردازی و پرداختن به ایدههای جدید میشود. موتور محرکه نوآوری برخی از شرکتها همین رویاپردازیها است. هرچند این شرکتها همچنان به اصول و قوانین کلی خود پایبند هستند و میدانند که پیشرفت و سودآوری استارتاپها از طریق پیگیری علمی و روشمند مشکلات و حل آنها ممکن میشود.
توضیح راه حل ۱۵ درصدی
مطالعات نشان میدهد که درآمد شرکتها در بیش از ۳۰ درصد موارد مربوط به محصولی با عمر کمتر از ۴ سال است. از همین مثال متوجه میشویم که نوآوری و خلق محصولات جدید تا چه میزان برای رشد و پیشرفت شرکتها مهم است. ایدهپردازی و آزمون و خطا بهترین عناصر برای پرورش روحیه خلاقیت و نوآوری هستند. این درست است که قانون ۱۵ درصدی بخشی از منابع شرکت را از دست میدهد اما در اکثر مواقع نتیجه حاصل از این روش مورد تایید کارفرماین قرار میگیرد. برای مثال کاغذ یادداشتهای رنگی (استیکی نوت) که امروزه به وفور از آن استفاده میشود، حاصل توسعه طرح ساده آرتور فردی، مخترع امریکایی است. او در این بازههای ۱۵ درصدی از وقت خود تلاش میکرد راهحل سادهای برای یادداشتگذاری بین کتابها پیدا کند. آرتور درنهایت توانست با ترکیب کاغذها و چسبهای مختلف به ایدهای بهتر و کاملتر دست پیدا کند و مخترع اولین کاغذ یادداشت چسبی دنیا شود. این مثال یک نمونه واقعی از فلسفه و کارایی قانون ۱۵ درصدی است که خلاقیت و نوآوری را ارزشمند میداند.
مثال جان مارتینز دانشمند
جان مارتینز دانشمندی در بخش تخصصهای صنعتی 3M در مورد ایده 15 درصدی میگوید: «این روش بیشتر یک فلسفه است که میگوید شما میتوانید ایدههایی که ساختهاید را دنبال کنید». در اواخر دهه ۱۹۷۰ او در ۱۵ درصد زمان خود پلیمری ساخت که که با قرار گرفتن در معرض نور فرابنفش سخت میشد. هرچند این ویژگی بسیار جالب و جذاب بهنظر میرسد اما مدتها بدون استفاده رها شد. سالها بعد هنگامی که بازار ساخت و تولید لپتاپ بهشدت داغ شده بود، این ایده اهمیت بسیاری پیدا کرد زیرا به تولید کنندهها امکانی برای ساخت ساده و ارزان لنز میداد. عدسیهای ساخته شده به وسیله این روش با سادهترین و بهینهترین شکل ممکن آماده شدهاند و در آن زمان مانیتور تمام کامپیوترها به همین شکل ساخته شده بود و روشهای سنتی و پرهزینه را کنار گذاشته بودند.
پس از معرفی و بهکارگیری این روش جدید ساخت لنز دانشمندان دیگر بهسرعت بر روی ساخت لنزهایی با قابلیت بازیافت را آغاز کردند که این ایده به روشی بهصرفه و اقتصادی تبدیل شد. درنهایت این شرکت توانست با ساخت لنزها سالانه صدها میلیون دلار سود کسب کنند. این میزان سود ثمره برخورداری از کارمندانی رویاپرداز، متفکر و قرار دادن آنها در شرایطی مناسب و اجرای آزادی عمل 15 درصدی است.
استفاده از راه حل ۱۵ درصدی در کسبوکارها
مثالهای بالا به کارآفرینان یادآور میشود که شیوه تفکر خود در مورد محصولات و خدماتی که شرکت ارائه میکند، تغییر دهند. اغلب شرکتهای سنتی چنین رویکرد و فلسفهای نسبت به انجام وظایف ندارند و مسیری باریک و محدود را برای حرکت خود متصور میشوند. شرکتهای سنتی در بازهای محدود به کارمندان خود اجازه فعالیت میدهند و به توسعه پروژههای عظیم و آیندهنگری نیز چندان توجهی ندارند. بیشتر استارتاپها از سوی مدیران و سرمایهگذاران برای سودآوری بیشتر تحت فشار هستند و به همین خاطر ممکن است اجازه رویاپردازی و بارش فکری را به کارمندان خود ندهند. هرچند تجربه ثابت کرده چنین رفتاری بسیار خطرناک است و به سادگی میتواند روحیه خلاقیت و نوآوری را در کارکنان از بین ببرد. حتی ممکن است شرکتی انتظار نوآوری و ایدهپردازی را از کارکنان خود داشته باشد اما در عمل فضا و فرصتی در اختیار آنها قرار ندهند. به همین دلیل است که در کشورهای مختلف جوایز و طرحهای تشویقی مختلفی برای مدیرانی که فضایی برای فعالیت بدون ساختار کارمندان درنظر گرفتهاند، وجود دارد. درنهایت میتوان گفت که رویاپردازی و پیگیری طرحها شخصی و ایدهها بههیچوجه یک پدیده منفی نیست و شرکتهایی که بهصورت هدفمند چنین فضایی را برای کارکنان خود ایجاد میکنند، در آینده از نتیجه این عمل جسورانه خود بهرهمند خواهند شد.
منبع:
- https://www.wired.com/1998/01/the-15-percent-solution/